وبلاگ مسجد حضرت مسلم ابن عقیل شیروان
شنبه 1 / 11 / 1392برچسب:, :: 3 PM ::  نويسنده : yalda less morning

 

 

سرداران شهيد شهرستان شيروان
زندگي نامه سردار شهيد رحيم برزگر
در يكي از روزهاي سرد بهمن ماه سال 1336 ه . ش در روستاي ترانلو كودكي پا به عرصه هستي نهاد كه نام وي را «رحيم» گذاشتند. با تولد رحيم، اعضاي اين خانواده ي روستايي دست به دعا برداشتند و شكر خدا را به جاي آوردند. او در خانواده اي مذهبي و عاشق اهل بيت(ع)، پرورش يافت.
دوران ابتدايي را در روستاي ترانلو گذراند و جهت ادامه تحصيل به شهرستان شيروان رفت. دوران متوسطه را به سختي به پايان رساند و عازم خدمت مقدس سربازي شد. بعد از دو سال خدمت خالصانه در شهر هاي بيرجند و بجنورد و مبارزه با سختي هاي خدمت موفق به اخذ كارت پايان خدمت گرديد. مدت كوتاهي نگذشت كه در آذر ماه (1361 ه. ش) وارد سپاه شد. خدمت دوباره ي را در اين نهاد مقدس آغاز نمود. در جبهه هاي مختلفي جنگيد و لياقت و شايستگي خود را به اثبات رسانيد. در طي دوران خدمتش، در عمليات هاي متعددي شركت كرد و چندين مرتبه مجروح شد.
سرانجام در تاريخ( 29/7/1363 ) در حالي كه فرماندهي گردان را به عهده داشت در منطقه عملياتي ميمك، بر اثر اصابت تركش به سر سينه، به فيض شهادت نايل گشت و به سوي معبودش پرواز نمود.
رحيم برزگر يك انسان كامل و بزرگوار بود و داراي اخلاق نيك و پسنديده بود.
در ايام محرم در مراسم عزاداري، نوحه خواني و سينه زني شركت فعال داشت. او يكي از بانيان نصب منبع آب آشاميدني روستاي اوغاز بود و هميشه مردم آن سامان از او به خوبي و نيكي ياد مي كنند.
روحيه شهادت طلبي بالايي داشت و آرزو داشت شهيد از دنيا برود. خواهرش در اين مورد گفت: « يك بار با هم به مزار شهدا رفتيم او داخل يكي از قبرهاي آماده خوابيد و گفت: اين به درد من مي خورد و بعد از مدتي در همان قبر ايشان را دفن كردند.»
فرازهايي از وصيت نامه شهيد:
1-     مسايل سياسي باعث تضعيف روحيه شما نشود.
2-      به اعمال واجب تان اهميت زيادي بدهيد.
3-      پدر و مادر عزيزم:‌ از شهادت من مغرور نشويد و ثواب اين اجر را به هيچ چيز نفروشيد.
زندگي نامه سردار شهيد سيد ابوالفضل شاكري
او در چهارم تير ماه(1332ه.ش) در روستاي زيدرو در خانواده متدين كودكي چشم به جهان گشود كه نامش را « ابوالفضل» گذاشتند.
خانواده شاكري، خانواده مستعضف ولي مذهبي بود. ابوالفضل، تحصيلات خود را تا سوم متوسطه ي نظام قديم ادامه داد. و به علت عدم توانايي مالي خانواده به ناچار ترك تحصيل كرد و مشغول كارگري شد. در جريانات مربوط به انقلاب، نقش عمده داشت و در تظاهرات و راه پيمايي هاي گوناگوني شركت داشت. و در بدو انقلاب،‌ در نهاد كميته ي انقلاب اسلامي قرار گرفت،‌ و در مبارزه با ضد انقلابي ها و طاغوتيان، نقش عمده اي را به دوش گرفت. با تشكيل بسيج به آن نهاد پيوست و بعد از مدتي به عنوان مسئوول آموزش نظامي شروع به فعاليت نمود.     
 با آغاز جنگ تحميلي، وارد سپاه پاسداران شد و به عضويت رسمي آن در خدمات ارزنده اي را در جبهه و پشت جبهه ارائه نمود. چندين بار به جبهه اعزام شد و يك بار از ناحيه پا مجروح گرديد. آخرين اعزام او به جبهه،‌ تاريخ (24/12/1363 ) بود كه در عمليات بدر، در منطقه عملياتي هور در حالي كه فرماندهي گردان را به عهده داشت،‌ بر اثر اصابت تركش به ناحيه ي گردن، به سرش همچون حضرت ابوالفضل (ع) قطع گرديد و به ديدار حق شتافت.
چهره ابوالفضل هميشه در خاطر ه ها باقي مانده است. او يك پاسدار مخلص به تمام معنا بود. علاقه ي زيادي به مسائل مذهبي و مراسم سوگواري سالار شهيدان حسين بن علي (ع) داشت. اطلاعات و آگاهي هايش از مسائل نظامي، بسيار بالا بود. به همين دليل خيلي سريع به عنوان يك فرمانده گردان موفق، در جنگ مطرح شد.
فرازهايي از وصيت نامه شهيد:
1- پشت سر روحانيت با قدم هايي محكم و استوار حركت كنيد.
2- سعي كنيد كه شهيد از دنيا برويد. چرا كه شهيد نظر مي كند به وجه الله .
3- شهادت رمزي است بين عاشق و معشوق.
 زندگي نامه سردار شهيد سيد محمد حسين محجوب
سيد محمد حسين در سال (1340 ه.ش) در روستاي مذهبي گليان از توابع شهرستان شيروان و در خانواده اي متدين ديده به جهان گشود. با اين كه سومين فرزند پسر ذكور خانواده بود اما همگي از تولد او بسيار خوشحال و مسرور شدند. پدر و مادرش بعد از مشورت،‌نام مولايشان امام حسين(ع) را براي او انتخاب كردند.
او دوران ابتدايي و راهنمايي را در روستا سپري كرد. دانش آموزي خوش اخلاق و مودب بود. با شروع دوران متوسطه، مجبور شد به شهرستان شيروان مهاجرت كند. سيد محمد حسين،‌ در اوايل انقلاب فعاليت گسترده اي( پخش اعلاميه هاي امام و شعار نويسي بر عليه رژيم ستم شاهي پهلوي) داشت و بعد از انقلاب با شور و اشتياق فعاليت را در بسيج آغاز كرد و همواره ارتباط خود را با ارگان هاي انقلابي حفظ نمود.
او به مجالس مذهبي و معنوي توجهي خاص داشت. بعد از اخذ مدرك فوق ديپلم به عنوان مدير مدرسه شروع به كار نمود. و سپس به عنوان مربي پرورشي در دبيرستانهاي شهرستان شيروان مشغول به خدمت شد. آخرين مسئوليت سيد محمد حسين، تقبل مسئوليت امور تربيتي آموزش و پرورش بود كه در اين زحمات زيادي براي قشر جوان اين شهر متحمل گرديد و تحول عميق فرهنگي در قشر جوان بوجود آورد.
سيد محمد حسين سه بار به جبهه اعزام شد و در مسئوليت هاي مختلفي به فعاليت پرداخت. يكي از مسئوليت هاي جنگي وي معاون گردان در لشكر 5 نصر بود.كه نهايتاً سرانجام در همين مسئوليت، در يكي از روزهاي لطيف بهاري، درمنطقه عملياتي مهران، در تاريخ(29/2/1365) به شهادت رسيد ودر كنار مولاي خويش، حسين بن علي(ع) آرام گرفت.
با توجه به اين كه سيد محمد حسين يك مربي قرآن بوداز اين رو اهميت زيادي به قرآن ونماز مي داد. روزهاي دوشنبه و پنجشنبه را به سفارش امام خميني(ره) روز مي گرفت. حضور فعالي در نمازهاي جماعت ( به خصوص نماز جمعه) داشت وعضو ستاد نماز جمعه ي شهرستان شيروان ويكي از افراد معتمد محله ي خويش محسوب مي شد. چهره اي شاد و ظاهري آراسته ولباني متبسم داشت. با همه ي افراد جامعه صميمي و مهربان بود. تواضع و فروتني و ايجاد صله ي رحم در رفتارش را هيچ گاه فراموش نمي كرد.
فرازهايي از وصيت نامه شهيد:
1-   خدا را سپاس مي گويم كه مرا در زماني آفريد تا بتوانم شهادت و جهاد را درك كنم.
2-    خدا يا تو را شكر مي گويم كه چنين رهبري به ما دادي تا درس هاي امام حسين(ع) را دوباره به ما بياموزد.
3-    متواضعانه و غريبانه از همه مي خواهم كه مرا حلال كنند و برايم طلب مغفرت كنند.
4-    مسئولين، سهل انگاري هاي خود را به پاي جنگ نگذارند.
5-   فرهنگيان عزيز! استقلال و آگاهي جامعه مديون زحمت هاي شما است.
6-    دانش آموزان عزيز! درس تقواي الهي را سر لوحه كارهايتان قرار دهيد.
7-    بر شهادت ها و اسارت ها صبر كنيد كه خداوند با صبر كنندگان است.
8-    خدايا! ما را با شهدا و صالحين در جهان آخرت محشور فرما.
زندگي نامه سردار شهيد حسين محمودي
در سال(1344 ه.ش) اولين فرزند خانواده محمودي، در روستاي بلقان شهرستان شيروان، ديده به جهان گشود. نام كودكي كه با نذرهاي گوناگون پس از پنج سال انتظار،‌ به دنيا آمد، « حسين»‌ گذاشته شد. او دوران ابتدايي خود را در روستاي قوچ قلعه پايين شهرستان بجنورد، گذراند و براي ادامه تحصيل در دوره راهنمايي وارد شهرستان شيروان شد و در مدرسه راهنمايي 22 بهمن شروع به درس خواندن نمود. با شروع دوره متوسطه،‌ وارد دبيرستان شريعتي شد ولي به دليل مشكلات مالي خانواده اش، در كلاس اول تجربي،‌ ترك تحصيل نمود. با شروع جريانات مربوط به انقلاب،‌ به همراه دوستانش در فعاليت هايي مثل، شركت در راهپيمايي ها و نوشتن شعار بر روي ديوارها،‌ حضوري فعال داشت. با پيروزي انقلاب اسلامي، به بسيج پيوست. در بسيج دانش آموزي فعاليت چشمگيري را به نمايش گذاشت. مدتي از جنگ تحميلي نگذشته بود،‌ كه در سال(1360 ه.ش) وارد سپاه شد و بعد از گذراندن آموزشهاي تخصصي لازم براي نخستين بار در سن 17 سالگي به جبهه هاي خطرناك كردستان اعزام شد.
 در آنجا با انساني وارسته به نام « محمود كاوه» آشنا شد و مدت سه سال در كنار وي پيكار جانانه اي را با حزب دمكرات انجام داد. بي باكي و شجاعت حسين باعث شد تا در سن 20 سالگي از طرف سردار كاوه،‌ به عنوان « فرمانده ادوات گردان ذوالفقار» و « مسئول توپ خانه 155 لشكر ويژه شهدا» انتخاب شود 2 و 9 و كربلاي 5 شركت كرد. نصيب او از جبهه تركش هاي بود كه در بدنش خودنمايي مي كردند. در سال (1363 ه.ش) ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج پسري به نام « احمد» بود. سرانجام، حسين خستگي نا پذير در تاريخ(23/10/1365) در عمليات كربلاي 5 در منطقه بر اثر اصابت تير مستقيم دشمن،‌ به لقاء الله پيوست و در بهشت حمزه ي زيارت آرام گرفت.
او از كمك به مستمندان لذت مي برد. شجاعت حسين زبانزد همه بود،‌ تا جايي كه مي توانست شرايط جنگي سخت را جهت خدمت انتخاب مي كرد. به مطالعه و ورزش علاقه زيادي داشت. در رشته هاي ورزشي، كوهنوردي و هندبال مهارت قابل توجهي داشت.
نسبت به فرايض ديني حساس و دقيق بود. به حلال و حرام اهميت زيادي مي داد. آنقدر نسبت به دنيا بي اهميت بود، كه اطلاعي از دارايي و وسايل زندگي اش نداشت. در مجلس گناه شركت نمي كرد. از سخن چيني و تهمت و بد حجابي متنفر بود. از نظر او ولايت فقيه محور اصل بود. علاقه ي زيادي به امام خميني ( ره) مقام معظم رهبري داشت و هميشه در گوشه اي از لباس نظامي اش عكسي از امام (ره) آويزان بود.
فرازهايي از وصيت نامه شهيد:
1-   خدايا! خالقا! عشق به لقاي تو از اعماق دلم سرچشمه مي گيرد.
2-   خدايا! عشق به لقا تو مرا بي تاب كرده و عروجي شگفت و ملائكه واردر من ايجاد كرده است.
3-    خدايا! تو شاهدي كه اين راه را با شناخت كافي برگزيدم و به آن افتخار مي كنم.
4- اي امت پرخروش! انقلاب را چه با قلم، چه با مال و چه با جان ياري كنيد تا نام شما در دفتر الهي به نيكي نوشته شود.
زندگي نامه سردار شهيد بهمن پارسا
درسال(1337ه.ش) در روستاي جودر از توابع شهرستان بجنورد در يك خانواده ي مستضعف ومتدين وسخت كوش به دنيا آمد. خانواده اي كه بعد از هفت سال نذر ونياز، صاحب فرزندي شدند كه نامش را «بهمن» گذاشتند. پدرش مي گفت: وقتي او به دنيا آمد علامت پنج انگشت برروي پشتش وجود داشت و ما معتقد بوديم كه براي او اتفاق مي افتد.
بهمن خيلي كنجكاو و دوست داشتني بود. وي دوران ابتدايي را در روستاي حسن آباد، نزد پدربزرگش به اتمام رساند وبراي ادامه تحصيل وارد به شهرستان شيروان عزيمت كرد. در دوران تحصيل وارد جريانات سياسي وگروهاي انقلابي خط امام شد ومبارزات جدي و مستمري بر عليه حكومت طاغوت درپيش گرفت. با شروع دوران سربازي، پس از يك سال خدمت، به دليل علاقه زيادي كه به سپاه داشت وارد آن نهاد شد وزندگي توأم با جهاد را در جبهه هاي مختلف شروع كرد و در عملياتهاي متفاوتي شركت كرد.
بهمن به دليل داشتن شايستگي و شجاعت، به عنوان جانشين گردان انتخاب گرديد. شجاعت وانتخاب خالصانه او منجر شده بود تا مورد علاقه ي همرزمان و بسيجيان قرار گيرد. بهمن پس از چند سال جنگ وجهاد در تاريخ(4/4/1367) در يكي از تك هاي دشمن در جزيره مجنون به درجه رفيع شهادت نايل گشت وپس از مدتها انتظار، به آرزويش كه براي رسيدن به آن بسيار دعا مي كرد، دست يافت. وي در انجام فرايز ديني بسيار مقيد بود. اوداراي افكاري بلند وعميق و مسلط به احكام اسلام بود. به صله ي رحم و سركشي به خانواده هاي شهدا خيلي علاقه داشت و بيشتر مطالعاتش از كتب شهيد بهشتي،‌ شهيد مطهري و حضرت امام خميني(ره) بود.
فرازهايي از وصيت نامه شهيد: 
1-   روي سنگ قبرم پاسدار ننويسيد چون بنده لياقت پاسداري را پيدا نكردم.
2- اگر شهيد شدم به آرزويم رسيده ام اگر لياقت شهادت را پيدا نكردم دوباره برمي گردم و به زندگي ننگين دنيوي ادامه مي دهم.
3-    اي ملت بدانيد:‌ شهيدان، خوش سيرت و خوش قلب بودند.
زندگي نامه سردار شهيد انوشيروان رضايي فاضل
 در آبان سال(1342ه.ش) در خانواده اي متدين از روستاي بيك شهرستان شيروان بدنيا آمد. بسياري از دوستان و آشنايان او را با نام« رضا» و « فاضل» مي شناختند. قبل از ورود به دبستان خواندن قرآن را آموخت. بيش از يازده سال از عمرش نگذشته بود كه پدرش را از دست داد و بار سنگين زندگي روستايي، متوجه وي و برادرش گرديد. تحصيل در مقطع ابتدايي را در روستاي خود سپري كرد و براي ادامه تحصيل در دوره راهنمايي وارد مدرسه شبانه روزي آشخانه بجنورد گرديد. پس از آن در دبيرستان سيد جمال الدين اسدآبادي مشهد به تحصيل در دوره متوسطه پرداخت و در آن جا بود كه وارد جريانات مربوط به انقلاب اسلامي شد. روح بلند و آزاد انديش فاضل وي را به سوي مبارزه سوق داد، از اين رو در فعاليت ها و حركت هاي انقلابي شهرستان مشهد و شيروان، نقش چشمگير و فعالي داشت. وي كم سن ترين فردي بود كه در جلسات شهرستان شيروان شركت مي كرد. اعلاميه ها و عكس هاي امام خميني(ره) را به روستايش مي برد و مردم را نسبت به جنايات حكومت پهلوي آگاه مي كرد. وي در صحبت هايش با مردم، از شاه با عنوان « لعنت الله عليه » ياد مي‌كرد .
با وقوع انقلاب اسلامي، به بسيج پيوست و با تبليغ خط فكري مذهبي انقلاب نقش عمده اي در تشكيل و فعال نمودن انجمن اسلامي و بسيج دانش آموزي در دبيرستانها داشت.
با شروع جنگ تحميلي دوران حماسه ساز و پر تحرك ديگري را آغاز كرد. در سال (1361 ه.ش ) حركت سازنده خود را با جهاد سازندگي شروع كرد. وي بعد اخذ مدرك ديپلم در رشته مكانيك، در سال (1362 ه.ش ) وارد سپاه گرديد. در همين سال با همسري متدين و هم فكر ازدواج كرد كه ثمره اين پيوند پر بركت، فرزندي به نام مرضيه مي‌باشد.
مدت زيادي را به عنوان مسئول بسيج افشار و بسيج دانش آموزي نقش برجسته و چشم گيري را در جذب نيروهاي فعال و اعزام آنان به جبهه داشت. بيش از پانزده بار به جبهه ها اعزام شد و در عمليات هاي مختلفي مثل : والفجر مقدماتي ، بدر، خيبر ، ميمك و كربلاي 5 شركت داشت. چندين مرتبه مجروح و شيميايي شد ولي هيچ گاه ابراز ناراحتي نكرد. در كنور سال (1364 ه.ش)شركت كرد و در رشته ي صنايع اتومبيل دانشكده فني شهيد منتظري مشهد، قبول شد ولي چون تار و پود وجودش با لباس بسيجي و جنگ گره خورده بود، تمام علايق و دلبستگي ها را رها كرد. هجرت دوباره اي را به سوي دانشگاه اصلي ( جنگ ) آغاز نمود.
سر انجام انوشيروان خستگي ناپذير ما در تاريخ ( 22/10 /1365 ) در عمليات كربلاي 5 در حالي كه فرماندهي گردان قدر را به عهده داشت، در افق خونين ظهر شلمچه غروب نمود و در بهشت حمزهي روستاي زيارت، به خاك سپرده شد .
خصوصيات اخلاقي و اعتقادي
مردم داري، مهرباني و تواضع از ويژگيهاي اخلاقي وي بود. او روزنه ي اميد دوستان و همه روستاييانش محسوب مي‌شد. در برخورد با مردم نحايت ادب و احترام را رعايت مي‌كرد. هر جا كار و زحمت و درد و رنج بود و مسئوليت بود انوشيروان هم حضور داشت. جنگ از او، كودكي آرام و گوشه گير و انساني شجاع و پر تلاش ساخته بود.
به نظم و انظبات اهميت زيادي مي داد. بيشتر اوقات فراغت خود را به مطالعه ي كتب مذهبي و ديني مثل آثار امام خميني (ره )، شهيد مطهري ، شهيد مفتح و شهيد دستغيب مي‌پرداخت. بخشي از اوقات فراغت ديگر را نيز به ورزشهايي مثل : فوتبال و واليبال وشنا اختصاص مي داد .
او فردي بسيار معتقد و مقيد بود . حلال و حرام را رعايت مي كرد و از تضييع حقوق ديگران ناراحت و دگرگون مي‌شد . وي به نماز و نماز جماعت اهميت مي داد و هيچ وقت بي وضو نبود. روحانيت و ولايت فقيه را محور، معرفي مي‌كرد و به اطرافيان سفارش مي كرد كه امام خميني(ره ) را تنها نگذاريد.
فرازهايي از وصيت نامه شهيد :
1-   شهادت جز معامله با خدا نيست.
2-   من ادعاي پيروي از رهبر بزرگ انقلاب را دارم و با بسيج و بسيجي عجين شده ام.
3-   شهدا تنها كساني را شفاعت خواهند كرد كه راه آنها را ادامه بدهند.
4-   يقين به اصول دين و مذهب و فروع دين داشته باشيد.
نشريه بين المللي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جاده ابريشم
شماره 65- اسفند 1383
به كوشش عليرضا رضايي
رئيس بنياد شهيد و امور ايثار گران شيروان
 
پنج شنبه 19 / 10 / 1387برچسب:, :: 11 PM ::  نويسنده : yalda less morning

شهدای شهرک ولیعصر

جمعه 11 / 10 / 1387برچسب:, :: 4 PM ::  نويسنده : yalda less morning

مسجد حضرت مسلم بن عقیل شیروانمسجد حضرت مسلم بن عقل شیروان

11 / 12 / 1391برچسب:, :: 8 PM ::  نويسنده : yalda less morning

خداوند را سپاس که ازبین همه مخلوقاتش مرا انسان آفرید حمد سپاس خداوندی را که یکتا وبی نیاز از همه چیز است واین ما هستیم که نیاز مند او خدا راسپاس که من را ایرانی مسلمان آفرید در بین همه ادیان خداوند را سپاس که مرا شیعه اثنی عشری آفرید ونعمت ولایت را بر سر ما برای هدایت ما گذاشت این همه نعمت را چگونه می توان شکر گویم براستی چگونه؟ ....

آیا جزء این است که با ارزش ترین هستیمان که همان جانمان است در راه خدا داد و آیا می شود خداوند این جان ناقابل وبی ارزش مرا در را خود قبول کند به امید آن روزی که جانمان را در راه امام زمانمان حضرت مهدی صاحب الزمان(عج) در زیر پرچم وتحت فرامین امام خامنه ای تقدیم خداوند بخشنده مهربان کنیم.

 

11 / 12 / 1391برچسب:, :: 8 PM ::  نويسنده : yalda less morning

خداوند را سپاس که ازبین همه مخلوقاتش مرا انسان آفرید حمد سپاس خداوندی را که یکتا وبی نیاز از همه چیز است واین ما هستیم که نیاز مند او خدا راسپاس که من را ایرانی مسلمان آفرید در بین همه ادیان خداوند را سپاس که مرا شیعه اثنی عشری آفرید ونعمت ولایت را بر سر ما برای هدایت ما گذاشت این همه نعمت را چگونه می توان شکر گویم براستی چگونه؟ ....

آیا جزء این است که با ارزش ترین هستیمان که همان جانمان است در راه خدا داد و آیا می شود خداوند این جان ناقابل وبی ارزش مرا در را خود قبول کند به امید آن روزی که جانمان را در راه امام زمانمان حضرت مهدی صاحب الزمان(عج) در زیر پرچم وتحت فرامین امام خامنه ای تقدیم خداوند بخشنده مهربان کنیم.

 

11 / 12 / 1391برچسب:, :: 8 PM ::  نويسنده : yalda less morning

بنام خداوند خوبیها وزیبایها

سخنان خودرا با این کلام وحی سوره حشر آیه 17آغاز می کنم ((سرانجام کار نفاق ویهودیان این شد که هر دو در آتش دوزخند وجاودانه در آن می مانند، این است کیفر ظالمان وستمکاران))

امام خامنه ای در سخنان خود در جمع مردم قم می فرمایند که امروز شرایط شعب ابیطالب نیست بلکه شرایط بدر وخیبر است.این به این معنا است که ملت ما عهدی با امام خویش بسته اند که با چنین تهدیدات عهد وپیمان خود کنار نمی رویم،بیعتی که ملت ایران با امام خویش بسته با خون است  نه با پول، ملتی که در طول34سال تهدید وتحریم جنگ وترور را تحمل کرده است عهده ای الهی با امام خویش بسته است ،سردمداران ظلم وتباهی وتمام سران کفر وشرک ومنافق بداند که این ملت را هنوز نشناخته اید واگر هم شناخته اید خود را به نفهمی می زنید این ملت ملتی نیست که زیر بار زور وظلم برود واین را همه شما خوب می دانید  به گفته امام خامنه ای شرایط ما همان  شرایط بدر وخییبر  است این به آن معنا نیست که ما از محاصره وتهدید وحتی جنگ بترسیم این ملت آماده شهادت است بروید فکر ایران وایرانی مسلمان را از سر خود بیرون نمائید شما خیال کرده اید که این ملت مثل پادشاهان قاجار وپهلوی با کوچکترین تهدیدی  ایران را حراج نمایند این خیال باطلی است که در سر می پرورانید ،همان کشورهای  غربی که دم از حقوق بشر می زند کمی به خود بنگرید که دستانتان به خون هزاران انسانهای  بی گناه آلوده است چه کشورهایی را که ویران نگردید وچه انسانهای بی گناهی  که کشته شده اند وهزاران خونریزی وغارت دیگر شما که بزرگترین کشورهای تولید کننده سلاهای کشتار جمعی هستید (ناتو) در طول این ده سال با خرج میلیونها دلار پول مالیات مردمتان نتوانستید به اهداف شوم خود در افغانستان وعرا ق برسید وآخر هم با ذلت وخواری عقب نشینی کرده اید وحال چگونه می خواهید با کشوری که ملتی مسلمان وولایی دارد  که تمام آرزویشان شهادت است در گیر شوید، واین به معنای نابودی هم شما زور گویان است،  شما چگونه  می توانید با ملتی  بجنگید که رئیس علی دلواریها را دارد میرزا کوچک خانها رادارد مدرس ها رادارد شیخ فضل الله نوریها دارد بهشتی ها ورجایی هاو باهنرها دارد همت ها وخرازی ها باقری وباکری ها رادارد سلیمانیهارا دارد وصده هزار شهادت طلب پیروامام خامنه ای دارد که در آرزوی چنین روزی هستند وشما ها خود بهتر از هر کس می دانید که این ملت را با هیچ گونه تهدید وتحریم نمی توانید به انزوابکشید این ملت عهده امت وامام بسته اند وبا خون خود امضاء نموده اند این رادر طول این سالها دیده اید این ملت هیچ عهدی با هیچ گروه وجناح سیاسی داخلی وهیچ مسئولی تا زمانی که در راه ولایت هست نبست است عهده وبیعت ما یک بیعت خدایی است واین را دوباره به تمام جهانیان نشان خواهیم داده با حضور گسترده در راهپیمایی 22 بهمن وانتخابات مجلس نهم ودست خدا با لاترین دست ها ست  وخداوند دین وقرآن خود را یاری می کند.

زندگینامه

علی محمدی پور  اولین فرزند خانواده بود. تحصیلات ابتدائی را در سه قریه شروع کرد. اما به علت دوری راه ومشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند سپس به همراه دوستش به یزد آمد .

به زودی علی به مطالعه جدی کتابهای مذهبی روی آورد و با اوج گیری حرکت مردم در سالهای 55 و 56 به مبارزان مسلمان پیوست . شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیادی از فعالیتهای سیاسی ومسلحانه علی در سال های انقلاب دارند

علی بعد از انقلاب عازم کردستان وسپس جبهه های جنگ جنوب شد از آن زمان تا آخر عمر پر برکتش همواره در جبهه بود.

ایشان در سال 63 در عملیات بدر فرمانده گروهان بود وسپس جانشین فرمانده گردان شد و تا عملیات والفجر 8 در این مسئولیت ماند.

در عملیات کربلای 5 علی فرمانده گردان 412 بود که هنگام عبور ازآب ونرسیده به دژ اول عراقیها براثر ترکش از ناحیه سر مجروح شد. و دقایقی بعد  در کنار  همین دژ به آسمان پر کشید.

فرازی از وصیت نامه شهید

خدایا اگر چه لیاقت بندگی و رزمندگی در راهت را ندارم ، اما  به این میدان نبرد با کفر آمده ام تا  با آنان که مخالفت با دین تو می کنند بجنگم ، آمدم با آنانی  بجنگم که عزت و شرافت اسلام را مورد هجوم قرار داده اند  با تمام تجهیزانی که ابرجنایتکاران در اختیارشان گذاشتند .

خدایا : دوستان و عزیزانم همه رفتند من ماندم با روی سیاه وخجل  ، ای کسی که راه اسلام  دینت را به ما نشان دادی ، پایان راه را شهادت روزی ام فرما که سخت درفراق تو می سوزم.

شما ای دوستان و برادران : بدانید قیامتی هست : گناه نکنید،  حساب و کتابی است . پیامبری است اما می هست ، چرا گناه می کنید ،چرا اهمیت نمیدهید به اسلام وامام؟  بدانید ما عاشقیم و در عشقمان پا برجا . ما با معشوق خود عهد  نمودیم که وجودمان را بدهیم وعشقمان را به دنیا ثابت کردیم که عاشق حقیقی مائیم.


 

 

 

سردار شهيد حبيب الله شمايلي، قائم مقام فرماندهي لشکر7ولی عصر(عج) از شهرستان مؤمن بهبهان برخاسته بود.

از نخسین روز تجاوز دشمن بعثی به سرزمین مقدس ایران اسلامی تا روزی که به شهادت رسید، لحظه ای آرام نگرفت.
او در جبهه ماند تا اين كه شلمچه شد قربانگاه او؛ شلمچه‌اي كه كربلاي جنوب ناميده شده است.

نگاهي به زندگي و خاطرات او ما را وامي‌دارد تا به ايمان و اخلاص اين شهيد و شهداي دفاع مقدس سر تعظيم فرود بياوريم.

حبيب‌الله شير جبهه‌ها بود

با توجه به تجاربی که در دوره خدمت سربازی به دست آورده بود، در آغاز جنگ شش ماه در کنار نیروهای ارتش به عنوان نیروی احتیاط بود و پس از آن به رزمندگان بسیج و سپاه پیوست.

هر نقطه از جبهه‌های جنگ که کار مشکل می‌شد یا نیاز به از خودگذشتگی داشت، او آنجا حاضر بود؛ از جبهه شوش که همرزمی توانا برای سردار شهید دکتر مجید بقایی و همرزم شهیدش، درویش و بهروزی بود و سختی‌ها و جراحت‌هایی که به جان خرید و یا درعملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت‌المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، کربلای ۴و ۵ که همه گویای رزم بی‌امان آن سردار ملی و شیر جبهه‌ها بود.
 


 

در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس فرمانده محور عملیاتی بود و در عملیات رمضان معاون فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع)، پس از آن مسئولیت فرماندهی طرح و عملیات و قائم مقام فرماندهی تیپ امام حسن (ع) را پذیرفت.
 
در خیبر داغدار برادر شد

از دست دادن دوستان و برادرانی که از آغاز جنگ با وی به مصاف با دشمن آمده بودند، از یک طرف و تلاش دوچندان وی برای سازماندهی و رفع مشکلات رزمندگان بهبهان و نیروهای تیپ ۱۵ آبی ـ خاکی امام حسن مجتبی (ع) که از شهرهای گوناگون رهسپار آنجا شده بودند، بر شانه‌های حبیب سنگینی می‌کرد و این فشار‌ها با شهادت سرداران شهید غلامی، بهروزی، درویش دوچندان شد.

پس از عملیات خیبر به شدت داغدار شد، نه تنها داغ شهادت برادرش حمید شمایلی را دید که یاران حماسه‌سازی چون خداداد اندامی، مجید آبرومند و سعید موسویان نیز او را تنها گذاشتند. این مشکلات کمترین خللی در اراده او پدید نیاورد و با عزمی جدی‌تر در راه پاسداری از اسلام ناب محمدی، تلاشش را دوچندان کرد.
 


 

با عصا به جبهه مي‌رفت
 

سردار شمایلی، زندگی در کنار بسیجیان و در سختی‌ها را دوست داشت. او از بلاجویان عاشقی بود که بار‌ها با پیکری مجروح، دلی بزرگ و دریایی، بستر آرام شهر را‌‌ رها می‌کرد و عصا زنان در منطقه جنگی حضور می‌یافت تا آرامش واقعی خود را در جمع بهترین بندگان خدا در جبهه‌ها بیابد.

او سنگ صبور رزمندگان بود

با توجه به این که همه مراجعات برادران رزمنده در هنگام اوج و شدت سختی‌ها رو به سوی سردار شمایلی بود، از جانب سردار فرماندهی کل سپاه، دکتر محسن رضایی لقب سنگ صبور گرفته بود.
 
در کنار دوستان قدیمی

پس از عملیات کربلای یک در مهران، نیروهای قدیمی تیپ ۱۵ امام حسن (ع) به فرماندهی حبیب الله شمایلی، نخست به ناو تیپ کوثر و پس از آن به لشکر ۷ ولی عصر (عج) با نام محور ۲ یا محور امام حسن (ع) پیوستند که در این زمان، سردار شمایلی مسئولیت معاونت لشکر ۷ ولی عصر (عج) را به عهده داشت.

هدایت نیرو‌ها در عملیات کربلای ۴و۵ و ابتکارات فرماندهی وی در عبور نیروهای رزمنده از رودخانه اروند و استقرار بر جاده فاو ـ البحار و همچنین محاصره شهرک دوعیجی و تصرف این شهرک با گرفتن اسرای فراوان از دشمن، برگ زرینی از تلاش‌های این سردار فداکار و بی‌ادعا به شمار می‌رود.
 

***
 

همسر شهيد با اين خاطرات او را به ما معرفي مي‌كند:

نخست: از بس به جبهه رفت، حقوق او را قطع كردند!

سال ۵۹ عقد کردیم. آن موقع ۲۳ سالم بود. پس از عقد ما بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. ایشان منقضی خدمت ۵۶ بودند و به جبهه رفتند و ماندگار شدند. پس از عقد من اصلا ایشان را ندیدم. خیلی کم به خانه می‌آمد اما هرچه بخواهی خوب و مهربان بود.

کارش را هم در بانک‌‌ رها کرد. از سپاه نامه دادند تا ایشان به آنجا مأمور شوند؛ اما بانک نپذیرفت و مدتی هم حقوقش را قطع کردند، ولی حبیب گفت: من رو اخراج کنید اما من می‌رم جبهه.
 
در آن روزها من همیشه نگران بودم و دلهره شهادتش را داشتم. همیشه به من می‌گفت: تحمل کن، تموم می‌شه این جنگ، جبران می‌کنم برات.
 


 

تا اینکه آبان ماه ۱۳۶۰ ازدواج کردیم. تا آن روز در تمام عملیات‌ها شرکت داشت و مجروح می‌شد.
زمان ازدواج هم یک انگشتش قطع شده بود. مراسم ساده‌ای برگزار شد.

دوم:
مي‌گفت: من يك بسيجي ساده هستم.

همیشه می‌گفت، من یک بسیجی ساده هستم و مثل بقیه کار می‌کنم. ما با هم چهار سال زندگی کردیم، اما چهار ماه هم با هم نبودیم. گاهی خودم از رفت‌وآمد‌ها و تماس‌هایی که با ایشان گرفته می‌شد، می‌فهمیدم که مسئولیتش زیاد است.
 
سوم: آرزو داشتم مجروح شود و به خانه بيايد؛ اما...

همیشه در جبهه بود.
من آرزو داشتم که ایشان کنارم باشد، همیشه ۴۸ ساعت می‌ماند و می‌رفت.
تنها یک بار که در عملیات بدر مجروحیت سنگینی پیدا کرد، یک ماه در خانه ماند. پس از مجروحیت از منطقه او را به بیمارستان اصفهان برده بودند و بعد به تهران منتقل کردند. در آنجا روی پایش که ترکش خورده بود، عمل انجام دادند و پساز آن به بهبهان منتقل شد.

با هم از تهران به سمت بهبهان می‌آمدیم که در اهواز ایشان گفت که اول بروم و به بچه‌ها سر بزنم. ما به بهبهان رفتیم و ایشان در حالی که عصا می‌زد به جبهه رفت و پس از مدتی آمد.

آن روزها، بهترین دوران زندگی‌ام بود که حبیب را بیشتر در خانه می‌دیدم؛ اما در خانه هم که بود، مدام بی‌قرار جبهه و دوستانش بود و اخبار نگاه می‌کرد. با وجود این من می‌گفتم: خداکنه ترکش بخوری، بیای بمونی. حبیب فقط لبخند می‌زد.

 

***
 

... حبيب به محبوب رسيد

سرانجام سردار حبیب شمایلی در منطقه پنج ضلعی در شلمچه و در میانه نبرد سخت کربلای ۵ در تاریخ ۸ / ۱۲ / ۶۵ به شهادت رسید تا پس از سال‌ها تلاش و مجاهدت، پاداش زحماتش را از معبودش بگیرد و مهمان دوستان و برادر شهیدش حمید شود.
 


 

فرازی از وصیت‌نامه سردار شهید حبیب الله شمایلی:

چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش امت ما افتاده و انتظاری که محرومان دنیا از انقلاب ما دارند، عظیم می‌باشد، سختی، دوری، کمبود، نارسایی و سایر عوامل، طبیعی بوده و ما باید صبر و استقامت را از رسول الله و امامان معصوم آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشته‌اند.
خداوندا انقلاب ما را تا پیوند آن با انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) مستدام بدار.
 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 242
بازدید دیروز : 166
بازدید هفته : 1047
بازدید ماه : 1047
بازدید کل : 186055
تعداد مطالب : 182
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

وب